خونه ی نو.
شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۵۸ ب.ظ
خوب اینم از این.
یه چند روزیه خودمون و کامپیوتر و موس و کیبورد و مغز خرسی مون داریم باهم تلاش میکنیم که بیام اینجا.بالاخره اومدم.البته هنوز خیلی چیزها رو بلد نیستم.یاد روز اولی که رفتم مدرسه افتادم.تنها تو یه جای بزرگ و عجیب غریب و متفاوت با خونمون.منم با دهن باز وایساده بودم وسط راهرو مدرسه و به در و دیوار و کلاس ها و اون آقاهه با خط کش نگاه میکردم.الانم همونه .الانم دهنم بازه دارم به این پنجره ها و کلید ها و شکل ظاهری اینجا نگاه میکنم.مطمئنم یه روز به ای حالت الانم میخندم.
بالاخره زمان میبره تا با اینجا آشنا بشم و راه و چاه رو بلد بشم.
- ۹۲/۱۰/۱۴
مبارک باشه.
انشاا... به شادی.